معرفت اخلاقی، سال شانزدهم، شماره اول، پیاپی 37، بهار و تابستان 1404، صفحات 87-102

    هوای نفس و شیطان از منظر قرآن (بررسی موردی بیان اشتراکات و افتراقات)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ سیدعابدین بزرگی / استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه بین‌المللی اهل‌بیت (علیهم السلام) / abedin@abu.ac.ir
    dor 20.1001.1.20087160.1404.16.1.6.5
    doi 10.22034/marefateakhlagi.2025.5000755
    چکیده: 
    انسان گرچه با کمک عقل و راهنمایان دین می‌تواند به قرب الهی برسد، اما قابلیت تنزل به مرتبة حیوانیت و پایین‌تر از آن را نیز دارد. «هوای نفس» و «شیطان» مهم‌ترین عوامل این تنزل هستند. پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا هوای نفس و شیطان یک حقیقت‌اند یا دو واقعیت مستقل؟ تحقیق حاضر با روش «تحلیل آیات قرآن کریم» نشان می‌دهد که هوای نفس و شیطان دو واقعیت جداگانه بوده، دارای اشتراکات و افتراقاتی هستند. مهم‌ترین اشتراک آنها در مواردی مانند هدف، دشمنی با انسان، حرکت گام‌به‌گام، حرص و ولع نسبت به معاصی و جلوگیری از کارهای خیر است. در مقابل، تفاوت اساسی آنها در نوع وجود و درونی و بیرونی بودن است. همچنین از نظر علیت و تأثیرگذاری، هوای نفس به‌مثابة فاعل قریب و مباشرِ افعال انسان، علت حقیقی شمرده می‌شود، درحالی‌‌که تأثیر شیطان در حد علت اعدادی است. بر این اساس، هرگاه انسان شیطان را در حال طواف کعبة دل که حرم امن الهی است، ببیند، می‌تواند با یاد خدا هوای نفس را مهار کند تا شیطان نیز از او دور شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Carnal Desire and Satan in the Quran: A Comparative Study of Commonalities and Differences
    Abstract: 
    While humans can attain proximity to God through reason and religious guidance, they are also capable of descending to animalistic or lower states. "Carnal desire" and "Satan" are the primary factors in this degradation. This study investigates whether carnal desire and Satan represent a single reality or two distinct entities. Through analysis of Quranic verses, the research demonstrates that they are separate yet share commonalities. Key shared features include their goal, opposition to humanity, gradual influence, greed for sin, and obstruction of virtuous acts. Their fundamental differences lie in their ontological nature (internal vs. external) and causal roles: carnal desire acts as the direct cause of human actions, while Satan’s influence is preparatory and indirect. The study concludes that by remembering God, humans can restrain carnal desire, thereby repelling Satan from the "sanctuary of the heart."
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    هواي نفس و شيطان از منظر قرآن
    (بررسي موردي بيان اشتراکات و افتراقات)
    سيدعابدين بزرگي       / استاديار گروه فلسفه و کلام اسلامي دانشگاه بين‌المللي اهل‌بيت     abedin@abu.ac.ir
    دريافت: 05/08/1403 - پذيرش: 26/12/1403
    چکيده
    انسان گرچه با کمک عقل و راهنمايان دين مي‌تواند به قرب الهي برسد، اما قابليت تنزل به مرتبة حيوانيت و پايين‌تر از آن را نيز دارد. «هواي نفس» و «شيطان» مهم‌ترين عوامل اين تنزل هستند. پرسشي که در اينجا مطرح مي‌شود اين است که آيا هواي نفس و شيطان يک حقيقت‌اند يا دو واقعيت مستقل؟ تحقيق حاضر با روش «تحليل آيات قرآن کريم» نشان مي‌دهد که هواي نفس و شيطان دو واقعيت جداگانه بوده، داراي اشتراکات و افتراقاتي هستند. مهم‌ترين اشتراک آنها در مواردي مانند هدف، دشمني با انسان، حرکت گام‌به‌گام، حرص و ولع نسبت به معاصي و جلوگيري از کارهاي خير است. در مقابل، تفاوت اساسي آنها در نوع وجود و دروني و بيروني بودن است. همچنين از نظر عليت و تأثيرگذاري، هواي نفس به‌مثابة فاعل قريب و مباشرِ افعال انسان، علت حقيقي شمرده مي‌شود، درحالي‌‌که تأثير شيطان در حد علت اعدادي است. بر اين اساس، هرگاه انسان شيطان را در حال طواف کعبة دل که حرم امن الهي است، ببيند، مي‌تواند با ياد خدا هواي نفس را مهار کند تا شيطان نيز از او دور شود.
    کليدواژه‌ها: ابليس، شيطان، هواي نفس، قرآن، اشتراکات، افتراقات.

    مقدمه 
    خداوند متعال براي هدايت انسان‌ها از يک‌سو، خير و شر را به آنها الهام کرد: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس: ۸) و از سوي ديگر، آنها را به قوة عاقله مجهز نمود تا راهنماي دروني آنان باشد. همچنين در بيرون، راهنماياني از جنس خودشان قرار داد تا با نشان دادن مسير سعادت و کمال، آنها را به سوي قرب الهي راهنمايي کنند.
    اما عواملي وجود دارند که مانع هدايت و تعالي انسان‌ها مي‌شوند. مهم‌ترين اين عوامل در درون، هواي نفس، و در بيرون، شيطان است.
    يکي از مهم‌ترين مسائلي که دربارة هواي نفس و شيطان مطرح مي‌شود، يگانگي يا دوگانگي آنهاست. در اين‌باره چند احتمال وجود دارد:
    الف) نفس و شيطان يک حقيقت‌اند که گاهي «هواي نفس» و گاه «شيطان» ناميده مي‌شوند؛
    ب) نفس و شيطان از لحاظ وجود و عمل، مستقل بوده، هيچ اشتراکي با هم ندارند؛
    ج) نفس و شيطان از لحاظ وجودي، مستقل و متمايز از يکديگرند، ولي در مقام عمل با يکديگر ارتباط دارند.
    مقالۀ حاضر درصدد تبيين احتمال سوم بر اساس آيات قرآن کريم است. از اين جهت، محور اصلي آن در قالب اشتراکات و افتراقات هواي نفس و شيطان بيان مي‌شود.
    پيشينة بحث
    دربارة هواي نفس و شيطان، بيش از هر منبعي، آيات و روايات بدان پرداخته و پيامدها، نحوة تأثيرگذاري و راه مقابله با آنها را بيان کرده‌اند. مفسران اسلامي نيز در تفسير آيات مربوط به اين دو عامل، دربارة آنها سخن گفته‌اند. همچنين علماي اخلاق با اشاره به اين دو عامل، آنها را از عوامل اصلي انحراف و سقوط اخلاقي انسان دانسته‌اند.
    براي نمونه، برخي از منابعي که دربارة هواي نفس و شيطان سخن گفته‌اند، عبارت‌اند از:
    آيت‌الله مکارم شيرازي، در پيام قرآن؛ آيت‌الله مصباح يزدي، در اخلاق در قرآن؛ محسن سعديان، در هواي نفس: شيطان و پيروي از او؛ حسين نجمدي و ديگران (1400)، در مقالة «عوامل زمينه‌ساز تسلط شيطان بر انسان»؛ مجيد غلامي و ديگران (1400)، در مقالة «راه‌هاي بينشي مقابله با هواي نفس»؛ زهرا کياني و ديگران (1401)، در مقالة «تحليل ماهيت نفس از ديدگاه آيات قرآن کريم».
    گرچه در اين تحقيقات به هواي نفس و شيطان پرداخته شده، اما محور اصلي آنها بيان اشتراکات و افتراقات ميان اين دو نبوده است. ازاين‌رو وجه تمايز پژوهش حاضر تمرکز بر تشابه و تفاوت هواي نفس و شيطان است.
    1. بررسي مفاهيم
    ۱-۱. «شيطان»
    «شيطان» از «شطن» به‌معناي دور شدن از حق است و براي موجود پليد و شريري به‌کار مي‌رود که تلاش او باطل گشته است (راغب اصفهاني، 1388، ص۲۶۷). مهم‌ترين مصاديق شيطان از منظر قرآن عبارت‌اند از:
    1. ابليس: از بارزترين مصاديق شيطان که به‌سبب کفر و استکبار، از درگاه الهي رانده شده است. برخي از آيات که ابليس را با عنوان «شيطان» نام برده‌اند، عبارت‌اند از:
    ـ «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ» (اعراف: ۲۰)؛ پس شيطان آدم و همسرش را وسوسه كرد.
    ـ «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا» (بقره: 3۶)؛ پس شيطان آن دو را به لغزش انداخت.
    البته در برخي از آيات، از واژة ابليس هم استفاده شده است؛ مانند «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ» (بقره: ۳۴)؛ و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد، همگى سجده كردند، جز ابليس كه سر باز زد و تكبر كرد.
    2. موجودات شرير جني: اعم از ابليس و غير ابليس؛ مانند: «وَ مِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ» (انبياء: ۸۲).
    3. انسان منافق: «واِذا خَلَوا اِلي شَيَاطِينِهِمْ قالوا اِنّا مَعَكُم» (بقره: ۱۴).
    4. معناي عام: شامل موجودات شرير انسي و جني مي‌شود؛ مانند «وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ» (انعام: ۱۱۲).
    منظور از «شيطان» در اين پژوهش، موجودي است که شامل ابليس و ديگر موجودات شرير از جنس جن مي‌شود.
    2ـ1. «هواي نفس»
    «هواي نفس» تمايل نفس به‌سوي شهوات است، بدون اينکه با عقل و شرع تعديل شود. پيامد پاسخ مثبت به اين تمايل در دنيا، سقوط در رذايل اخلاقي و در آخرت، سرنگوني در جهنم است (راغب اصفهاني، 1388، ص۸۵ و 489؛ مصباح يزدي، ۱۳۸۸، ج1، ص۲۰۸؛ جوادي آملي، 1391، ج3، ص447).
    از منظر قرآن، نفس انسان درجات و مراتبي دارد؛ مانند:
    1. نفس مسوّله: مرتبه‌اي از نفس که اموري زشت را زيبا و زيبا را زشت جلوه مي‌دهد: «وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لي‏ نَفْسي» (طه: ۹۶).
    2. نفس امّاره: مرتبه‌اي از نفس که با دعوت انحصاري انسان به ارضاي اميال پست و حيواني، مانع شکوفايي و به کمال رسيدن ابعاد متعالي وجود انسان مي‌گردد: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (يوسف: ۵۳).
    3. نفس لوّامه: مرتبه‌اي از نفس است که اگر انسان در مسير تکامل‌ خويش دچار اشتباهي شود، او را ملامت و سرزنش مي‌کند: «وَ لاأُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» (قيامت: ۲).
    4. نفس مطمئنه: مرحله‌اي از نفس که در آن انسان به آرامش معنوي مي‌رسد. اگر انسان خواسته‌هاي نفساني خود را مهار کرده، با نظارت عقل و شرع، اوامر و نواهي الهي را مراعات نمايد، به قرب الهي دسترسي پيدا کرده، نفس به حالت طمأنينه و آرامش مي‌رسد: «ياأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ» (فجر: ۲8-۲7؛ در اين زمينه، ر.ک: مصباح يزدي، 1390، ص133-141؛ جوادي آملي، 1377، ص6؛ 1383، ص142ـ145).
    با توجه به اين مراتب، منظور از «هواي نفس»، نفس مسوّله و نفس امّاره است که از طريق زشت جلوه دادن امور زيبا و امر به بدي، موجب سقوط اخلاقي انسان به رتبة حيوانيت و پايين‌تر از آن مي‌گردند.
    ۲. اشتراکات ميان شيطان و هواي نفس
    شيطان و هواي نفس اشتراکاتي دارند که مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از:
    1ـ2. داشتن هدف واحد
    يکي از مشترکات شيطان و هواي نفس، اشتراک در هدف است. بر اساس آيات الهي، مهم‌ترين اهداف شيطان عليه انسان عبارت‌اند از:
    الف) فراموشي خداوند: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ» (مجادله: ۱۹)؛ شيطان بر آنان مسلط شد و ياد خدا را از خاطر آنها برد.
    ب) بدعت‌گذاري: «وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَاتَعْلَمُونَ» (بقره: ۱۶۹)؛ شيطان به شما دستور مي‌دهد که جاهلانه اموري را به‌عنوان حلال و حرام به خدا نسبت دهيد.
    ج) ظاهرساختن عيب‌ها و ضعف‌ها به‌منظور رسوايي و آبروريزي: «يَنزِعُ عَنهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوءاتِهِما» (اعراف: ۲۷)؛ لباس آنها را از تن ايشان بيرون آورد تا عورت آنان را به ايشان نشان دهد.
    د) جلوگيري از ورود به بهشت: «يَا بَنِي‌آدَمَ لَايَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ» (اعراف: ۲۷)؛ اي فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن‌گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد.
    شيطان در يک مرحله، افراد مستقر در بهشت را لغزاند و سبب خروج آنان شد. در مرحله بعد، درصدد است تا مانع ورود بني‌آدم به بهشت موعود شود.
    هدف‌هاي همسوي هواي نفس با شيطان نيز عبارت‌اند از:
    1. غفلت و فراموشي خداوند: «مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ» (قمي، ۱۳۹۱، ص۲۸۷).
    2. قرار دادن انسان به‌مثابة پست‌ترين هلاک‌شوندگان: «تَجْعَلُنِى عِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ» (قمي، ۱۳۹۱، ص۲۸۷).
    به‌طورکلي مي‌توان گفت: هدف اصلي شيطان و هواي نفس سوق دادن انسان به مخالفت با دستورات الهي است. در اين زمينه، چند نمونه قابل ‌توجه است:
    يکم. خداوند به انسان‌ها دستور داده است که زياد به ياد خدا باشند: «اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» (احزاب: ۴۱)، درحالي‌‌که يکي از اقدامات شيطان فراموشاندن ياد خداست: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ» (مجادله: ۱۹). همچنين هواي نفس نيز سبب فراموشي ياد خدا مي‌شود: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» (توبه: ۶۷).
    دوم. خداوند آخرت را بهتر و بادوام‌تر از دنيا معرفي مي‌کند: «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى» (اعلي: ۱۷)، درحالي‌‌که شيطان و هواي نفس، زندگي دنيا را براي انسان زينت مي‌دهند: «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا» (بقره: ۲۱۲)؛ «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» (اعلي: ۱۶؛ ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۹۰، ص۱۵۰).
    ۲-۲. دشمني با حقيقت انسان
    با توجه به هدف واحدِ هواي نفس و شيطان، بايد آنها را از دشمنان سرسخت انسان دانست که در طول عمر آدمي با او دشمني مي‌کنند و درصددند ايمان او را از بين ببرند.
    برخي از آياتي که اين دشمني را بيان کرده‌ عبارت‌اند از:
    الف) آياتي که دشمني شيطان را بيان مي‌کنند و به چند دسته تقسيم مي‌شوند:
    يک. آياتي که دشمني ابليس با آدم و حوا را ذکر کرده‌اند؛ مانند «اِنَّ هَذا عَدُوٌّ لَكَ و لِزَوجِك» (طه: ۱۱۷)؛ اين ابليس دشمن تو و همسر توست.
    دو. آياتي که دشمني پنهان ابليس را بيان کرده‌اند؛ مانند «و قاسَمَهُما اِنّي لَكُما لَمِنَ النّصِحين» (اعراف: ۲۱)؛ ابليس براي آدم و حوا سوگند ياد کرد که ناصح آنهاست، اما درحقيقت آنان را فريب داد و موجب اخراج ايشان از بهشت شد.
    در مرحلة بعد، ابليس با اظهار دشمني و با تأکيدهاي فراوان قسم ياد کرد که آدم و حوا و فرزندان آنها را گمراه مي‌کند: «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لاُغويَنَّهُم اَجمَعين» (ص: ۸۲)؛ گفت به عزت‌ات سوگند! همه آنان را گمراه خواهم کرد.
    سه. آياتي که عداوت شيطان با تمام انسان‌ها را نشان مي‌دهند؛ مانند «و لاتَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّيطنِ اِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبين» (بقره: ۲۰۸). قرآن هشدار مي‌دهد که از گام‌هاي شيطان پيروي نکنيد؛ زيرا او دشمن آشکار انسان است.
    حضرت علي نيز در اين‌باره مي‌فرمايند: «به جانم سوگند! شيطان تير تهديدش را به قصد شما به چلّة کمان گذاشته و تا حد توان کشيده و از نزديک‌ترين مکان شما را هدف قرار داده است: «فَلَعَمْرِي لَقَدْ فَوَّقَ لَکمْ سَهْمَ الْوَعِيدِ وَ أَغْرَقَ إِلَيکمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِيدِ وَ رَمَاکمْ مِنْ مَکانٍ قَرِيبٍ» (نهج البلاغه، ۱۳۸۶، خ ۱۹۲ و ۲۷۲).
    چهار. برخي از آيات جهات حمله شيطان را بيان کرده، مي‌فرمايند: شيطان از روبه‌رو، پشت سر، از سمت راست و چپ به انسان حمله مي‌‌کند: «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ» (اعراف: ۱۷).
    در روايتي در تفسير اين آيه آمده است: منظور از اين جهات آن است که شيطان شأن آخرت و عظمت آن جهان را در نظر انسان‌ها سبک کرده، آنها را به جمع‌آوري اموال و بخل از پرداخت حقوق واجب، دستور مي‌دهد و با زينت‌دادن گمراهي و شبهه‌ها و ايجاد شک و ترديد، دين آنها را ضايع مي‌کند (طبرسي، بي‌تا، ج3-4، ص۶۲۳).
    پنج. برخي از آيات از محل راهزني و کمينگاه شيطان پرده‌برداري کرده، مي‌فرمايند: شيطان در صراط مستقيم در کمين و مراقب شماست: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ» (اعراف: ۱۶؛ ر.ک. طباطبائي، ۱۳۸۴، ج۸، ص۲۹).
    بر اساس آيات مزبور، خداي سبحان دشمني شيطان را پوشيده نگه‌ داشته است؛ زيرا فرمود: «اِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبين» (يس: ۶۰) و خود او نيز از اعلام عداوت با بشر پروايي نکرد؛ زيرا گفت: «فَبِعِزَّتِكَ لاُغويَنَّهُم اَجمَعين» (ص: ۸۲): به عزت‌ا‌ت سوگند! همة آنان را گمراه خواهم کرد.
    از اين جهت، قرآن خطاب به انسان مي‌فرمايد: شيطان شما را نفريبد، آن‌گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد: «يَا بَنِي‌آدَمَ لَايَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ» (اعراف: ۲۷).
    ب) هواي نفس نيز دشمن انسان است و خطرات آن در آيات قرآن به اشکال گوناگون بيان شده است. قرآن مي‌فرمايد: «وَ لَاتَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» (ص: ۲۶)؛ و از هواي نفس پيروي مکن که تو را از راه خدا منحرف مي‌سازد.
    در اين آيه، استدلالي است که به صورت ذيل مي‌توان آن را بيان کرد:
    مقدمة اول: کسي که از هواي نفس پيروي کند از راه خدا گمراه مي‌‌شود.
    مقدمة دوم: هرکه از راه خدا گمراه شود روز قيامت را فراموش کرده، گرفتار عذاب شديد مي‌شود.
    نتيجه: هر که از هواي نفس پيروي کند قيامت را فراموش کرده، گرفتار عذاب شديد مي‌شود.
    پيامبر اکرم نيز دربارة دشمني هواي نفس فرموده‌اند: «اَعدى‌ عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتى بَينَ جَنبَيک» (مجلسي، ۱۴۰3ق،ج67، ص۶۴). راز اين تعبير نفس به «دشمن‌ترين دشمنان»، در دروني ‌بودن دشمني هواي نفس نهفته است. دشمن بيروني نمي‌تواند بدون همراهي اين دشمن دروني به انسان آسيب برساند. اين دشمن دروني از يک‌سو، محرم و همخانة انسان است و همة نقاط ضعف انسان را مي‌شناسد و با استفاده از همين آگاهي، خواسته هاي نفساني وي را به شيطان گزارش مي‌دهد. از سوي ديگر، پيام و فرمان شيطان را، که امّارة بالسوء بيروني است، به انسان منتقل مي‌کند. ازاين‌رو نفس امّاره از سربازان شيطان به‌حساب مي‌آيد و شيطان از طريق اين دشمن دروني، فعاليت کرده، کالاي نفيس و ارزشمند انسان، يعني ايمان و پاکي روح را مي‌ربايد (جوادي آملي، ۱۳۹۷، ج8، ص۵۱۶).
    سعدي در اين‌باره گفته است:
    تو با دشمن نفس همخانه‌اي        چه در بند پيکار بيگانه‌اي؟
    (سعدي، ۱۳۸۸، باب هفتم).
    سنايي نيز چنين سروده است:
    دزد خانه است نفس حالي بين        زو نگه‌دار خانة دل و دين
    دزدِ ناگه خسيس دزد بُود        دزد خانه نفيس دزد بُود
    (سنايي غزنوي، ۱۳۸۳، باب ۷).
    3-2. حرکت گام‌به‌گام
    شيطان و هواي نفس خواسته‌هاي خود را مرحله‌به‌مرحله از انسان مطالبه مي‌کنند. امام خميني در اين‌باره مي‌فرمايد: شيطان و هواي نفس براي رسيدن به مقصود خود، گام‌به‌گام پيش مي‌روند، به‌گونه‌اي‌که اگر انسان با يکي از خواسته‌هاي آنها همراهي کند و يک قدم به دنبال آنها برود، خواسته‌ها و گام‌هاي ديگري را از او مطالبه مي‌کنند (موسوي خميني، ۱۳۷۱، ص۱۷۱).
    قرآن نيز به‌صراحت به اين مسئله اشاره کرده، مي‌فرمايد: «ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ» (نور: ۲۱)؛ اي کساني که ايمان آورده‌ايد! از گام‌هاي شيطان پيروي نکنيد.
    دربارة هواي نفس نيز اين روند از آيات و روايات قابل ‌استنباط است. مهم‌ترين گام‌هاي اين دو دشمن عبارت‌اند از:
    1-3-2. وعده و آرزوسازي
    يکي از گام‌هاي شيطان، دادن وعده‌هاي دور و دراز و آرزوهاي دست‌نيافتني است: «يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ» (نساء: ۱۲۰)؛ شيطان به آنها وعده‌هاي دروغين مي‌دهد و به آرزوها سرگرم مي‌سازد.
    هواي نفس نيز آرزوهاي دور و درازي دارد. امام سجاد يکي از ويژگي‌هاي نفس را آرزوهاي طولاني مي‌داند: «طَوِيلَةَ الْأَمَلِ» (قمي، ۱۳۹۱، ص۲۸۷).
    2-3-2. وسوسه
    گام ديگري که شيطان و هواي نفس براي گمراهي انسان از آن بهره مي‌گيرند، وسوسه است.
    از منظر قرآن، سه عامل وسوسه‌کننده وجود دارند:
    الف) ابليس: قرآن در داستان حضرت آدم و حوا، وسوسه را به ابليس نسبت داده، مي‌فرمايد: «فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ» (اعراف: ۲۰).
    ب) هواي نفس: برخي از آيات وسوسه را به هواي نفس انسان نسبت داده‌اند: «وَ لَقَد خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ» (ق: ۱۶).
    ج) شياطين انس و جن: بعضي از انسان‌ها و جنيان نيز به وسوسه مشغول‌اند: «الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» (ناس: 6-5).
    برخي از انواع وسوسه‌هاي شيطان و هواي نفس عبارت‌اند از:
    ۱. غفلت و نسيان: در اين حالت، انسان به علت سرگرم‌ شدن به لذت‌هاي زودگذر دنيوي، خدا و قيامت را فراموش کرده، بدون توجه به سود و زيان واقعي خود، مرتکب گناه مي‌شود.
    ۲. جهل مرکب و غرور: شيطان و هواي نفس امر ناپسند را زيبا جلوه مي‌دهند يا امر نيکو را به گونه‌اي معرفي مي‌کنند که مانع دستيابي انسان به فضيلت‌هاي مهم‌تر شود. در ماجراي وسوسة حضرت آدم و حوا، شيطان از همين روش استفاده کرد و با يادآوري نهي الهي، آنها را فريفت: «وَ قَالَ مَانَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ» (اعراف: ۲۰) و درنهايت، اين وسوسه را با قسم به آدم و حوا القا کرد: «وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ» (اعراف: ۲۱). اين امر سبب شد تا عامل سقوط، عامل صعود معرفي شود: «فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ» (اعراف: ۲۲)؛ آن دو را با فريب به سقوط کشانيد (جوادي آملي، 1391، ج3، ص393ـ403).
    3. تسويل: از ديگر گام‌هاي شيطان و هواي نفس است که در آن، حق به باطل و باطل به حق جلوه داده مي‌شود.
    قرآن اين وارونگي را گاهي به شيطان نسبت داده، مي‌فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ» (محمد: ۲۵).
    گاه نيز تسويل به هواي نفس اسناد داده شده است. در ماجراي سامري آمده است: «وَ كَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي» (طه: ۹۶). همچنين هنگام دروغ‌گفتن برادران حضرت يوسف به حضرت يعقوب، اين تسويل را قرآن چنين بيان مي‌کند: «قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا» (يوسف: ۸۳).
    4. امر به بدي: شيطان و هواي نفس؛ هر دو درصدد سلطه بر انسان هستند و با فريب او را از عبوديت الهي خارج کرده، به تبعيت از اميال گمراه‌کننده سوق مي‌دهند. شيطان و هواي نفس ابتدا خواسته‌هاي خود را از طريق گام‌هاي قبلي بر انسان تحميل مي‌کنند. اين گام‌ها در حد تشويق و نشان دادن راه گناه به انسان است. اگرانسان با استمداد از عقل و شرع، به خواسته‌هاي آنها اعتنا نکند، قدرت امر به سوء نداشته، نمي‌توانند آمر به آن باشند، اما اگر انسان به عقل و شرع بي‌توجه باشد شيطان و هواي نفس وسوسه‌هاي خود را شديدتر مي‌کنند. در اين صورت، هواي نفس با کمک وسوسه‌هاي شيطان، در جبهة درون، عقلي که رئيس قواي انساني است و رهبري همة قوا را بر عهده دارد، به اسارت درآورده، زنده به گور مي‌کند و خود امير و معبود مي‌شود: «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» (جاثيه: ۲۳)؛ آيا ديدى كسى را كه هواي نفس خويش را معبود خود قرار داد.
    اميرالمؤمنين نيز در اين‌باره مي‌فرمايند: «كم من عقلٍ أسيرٍ تحت هَوي أميرٍ» (نهج البلاغه، ۱۳۸۶، ح۲۱۱، ص۴۸۰)؛ چه‌بسا عقل كه اسير فرمانروايى هوا و هوس است.
    در اين حالت از يک‌سو، هواي نفس که با کودتاي دروني، رهبري انسان را بر عهده گرفته است، اوامري دارد. از سوي ديگر، شيطان نيز خواسته‌هايي دارند و انسان را بدان امر مي‌کند. چون متعلق اوامرِ هواي نفس و شيطان، مخالف با خواسته‌هاي عقل و شرع است، امر به منکر مي‌کنند. براي مثال، خداوند امر به عدل و احسان مي‌نمايد، از فحشا و منکر بازمي‌دارد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ» (نحل: ۹۰). او نه‌تنها امر به فحشاء نمي‌کند: «إِنَّ اللَّهَ لَا‌يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ» (اعراف: ۲۸)، بلکه از آن نهي مي‌نمايد: «و لاتَقرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَن» (انعام: ۱۵۱). اين در حالي است که مهم‌ترين کار هواي نفس عبارت است از: امر به بدي: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (يوسف: ۵۳). همين کار را شيطان نيز انجام مي دهد؛ چون مهم‌ترين کار شيطان نيز امر به فحشا و منکر است: «فَاِنَّهُ يَأمُرُ بِالفَحشاءِ و المُنكَر» (نور: ۲۱).
    4ـ2. حرص و ولع نسبت به معاصي
    يکي ديگر از اشتراکات هواي نفس و شيطان، ميل سيري‌ناپذير به معاصي است.
    قرآن دربارة شيطان مي‌فرمايد: «إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَاتَعْلَمُونَ» (بقره: ۱۶۹)؛ شيطان شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى‌دهد و اينكه جاهلانه اموري را به‌عنوان حلال و حرام به خدا نسبت دهيد.
    مطابق اين آيه، شيطان ابتدا به بدي امر مي‌کند که مرتبه‌‌اي ضعيف است و قبح کمتري دارد. سپس امر به به فحشا مي‌کند که زشتي آن شديدتر، روشن‌تر و غيرقابل انکار است. درنهايت، به بدعت‌گذاري امر مي‌کند که از بزرگ‌ترين گناهان و در حد کفر است. بر اين اساس، شيطان ميل و رغبت انسان را به کارهاي غلط و نادرست تشديد مي‌کند تا انسان با حرص و ولع آن کار را انجام دهد.
    دربارة حرص و ولع هواي نفس، همين بس که عطش انسان را نسبت‌به گناه مي‌افزايد، تا جايي که نسبت به ارتکاب آن عجله دارد: «وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ» (رعد: ۶)، و با سرعت آن را انجام مي‌دهد: «تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ» (مائده: ۶۲).
    امام سجاد دربارة حريص بودن هواي نفس مي‌فرمايند: «وَ بِمَعَاصِيكَ مُولَعَةٌ» (قمي، ۱۳۹۱، ص۲۸۷).
    5ـ2. جلوگيري از کارهاي خير
    هواي نفس و شيطان که نسبت‌به معاصي حرص و ولع دارند، ترس و بيمي در انسان ايجاد مي‌کنند تا از انجام تکاليف واجب الهي بازبماند. براي مثال، شيطان ميل و رغبت انسان را نسبت به اعمال نيک کاهش مي‌دهد و حتي کاري مي‌کند که انسان از انجام کارهاي خير بيمناک شود و تصور کند که اين اعمال با خطر يا زحمت همراه‌اند. قرآن در اين‌باره مي‌فرمايد: «إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ» (آل‌عمران: ۱۷۵)؛ اين شيطان است که دوستان خويش را مي‌ترساند.
    همچنين شيطان با وعدة فقير شدن، انسان را نسبت‌به آينده‌اش بيمناک ساخته، از اين رهگذر، مانع انجام کارهاي خير اجتماعي و اخلاقي همچون انفاق مي‌شود: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ» (بقره: ۲۶۸؛ نيز ر.ک. مصباح يزدي، ۱۳۸۸، ص۲۰۶).
    هواي نفس نيز چنين است؛ اگر خيري به انسان برسد با‌ ترساندن انسان از آينده، مانع مي‌شود که آن را در اختيار ديگران قرار ‌دهد: «إِذَا مَسَّهُ الْخَيرُ مَنُوعاً» (معارج: ۱۹). امام سجاد دربارة اين ويژگي هواي نفس مي‌فرمايد: «وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَيْرُ تَمْنَعُ» (قمي، ۱۳۹۱، ص۲۸۷)؛ و اگر توانگري يابد، بخل مي‌ورزد.
    6-2. محدوديت و قابل مهار بودن زمامداري شيطان و هواي نفس
    انسان اگر با ناديده گرفتن دستورات عقل و وحي، مطابق خواسته‌هاي شيطان و هواي نفس عمل کند اسير آنها خواهد شد؛ اما اگر معيار عمل او، خواسته‌هاي عقلاني و وحياني باشد، امامت و امارت وجودي خود را در اختيار گرفته، مي‌تواند شيطان و هواي نفس را مهار کند.
    بر همين اساس، شيطان اعتراف مي‌کند که بر هيچ کس سلطنتي ندارد و تنها انسان‌ها را به سوي معاصي دعوت مي‌نمايد: «وَ مَاكَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي» (ابراهيم: ۲۲): من بر شما تسلطي نداشتم، جز اينکه شما را دعوت کردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد.
    اين انسان است که با ارادة خويش، دعوت شيطان را اجابت مي‌کند و با انتخابي نادرست، ولايت او را به جاي ولايت الهي مي‌پذيرد: «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ» (نحل:۱۰۰)؛ «أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ» (حج: ۴) و مطابق اين ولايت، از او تبعيت کرده، خود را دچار عذاب مي‌کند: «فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ» (اسراء: ۶۳)؛ هريك از آدميان از تو پيروى كند، قطعاً كيفرتان دوزخ است.
    ازاين‌رو گام‌هاي نخستين انحراف از سوي خود انسان برداشته مي‌شود و تنها پس از موافقت خود او، شيطان قادر خواهد بود از مرزهاي روح او عبور کرده، وي را در پرتگاه گمراهي قرار دهد. بدين‌روي، حيطة فعاليت شيطان محدود و وسوسه‌ها و تحريک‌هاي او قابل مهار است.
    اگر شيطان با وسوسه و تزيين، احرام بسته و به قصد تصرف قلب انسان ـ که حرم الهي است ـ درصدد طواف به دور انسان باشد، بايد او را با استعاذه و ذکر خدا رجم نمود: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ» (اعراف: ۲۰۱)؛ «وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (اعراف: ۲۰۰)؛ هرگاه وسوسه‌اي از شيطان به تو رسد، به خدا پناه ببر؛ زيرا او شنونده و داناست.
    «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ إِنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ يتَوَکَّلُونَ» (نحل: 98-99)؛ هنگامي‌که قرآن مي‌خواني از شرّ شيطان مطرود به خدا پناه ببر؛ زيرا او بر کساني که ايمان دارند و بر پروردگارشان توکل مي‌کنند، تسلطي ندارد.
    مرتبة ضعيف استعاذه، گفتن «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيمِ» است که اگر انسان بدان بسنده کند، ممکن است تأثير چنداني نداشته باشد؛ مانند اينکه در جايي اعلام خطر شود و از مردم خواسته شود تا به پناهگاه بروند.
    مرتبة قوي استعاذه آن است که انسان با عزم و اراده، جان خود را از وسوسه شيطان، به سوي خدا حرکت دهد و با پذيرش ولايت مطلق الهي، خود را از ولايت شيطان خارج کرده، مطيع اوامر الهي باشد.
    هواي نفس نيز مانند شيطان قابل مهار است و فعاليت آن انسان را مجبور نمي‌کند. براي مهار آن، انسان بايد با مدد الهي و بر اساس پيروي از دستورات راهنمايان دين، عقل خود را از کودتاي هواي نفس حفظ کند و همة قواي خويش را وادارد تا امامت و امارت عقل را پذيرفته، از آن پيروي نمايد: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ» (يوسف: ۵۳): بي‌شک، نفس آدمي همواره به بدي امر مي‌کند، مگر آنکه پروردگارم رحم کند. همانا پروردگار من آمرزندة مهربان است.
    بر اين اساس، انسان، خود با زمينه‌سازي دروني، راه را به سوي هواي نفس و شيطان باز مي‌کند يا مي‌بندد. به تعبير حکيم فردوسي:
    درختي که پروردي آمد به بار        بيابي هم اکنون برش در کنار
    اگر بار خارست خود کشته‌اي        و گر پرنيان است خود رشته‌اي
    (فردوسي، ۱۳۸۸، فريدون / بخش۲۰).
    ۳. افتراقات ميان شيطان و هواي نفس
    شيطان و هواي نفس افتراقاتي دارند که مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از:
    1ـ3. تمايز از جهت وجود
    يکي از تفاوت‌هاي اساسي ميان شيطان و هواي نفس، استقلال وجودي آنهاست؛ بدين معنا که هر يک حقيقت مستقلي دارند.
    دربارة حقيقت و ماهيت شيطان، مفسران به دو دسته تقسيم شده‌اند:
    الف) ديدگاهي که شيطان را جن مي‌داند. مهم‌ترين دليل اين ديدگاه، صراحت آية قرآن است که مي‌فرمايد: «َإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ» (کهف:۵۰)؛ [به ياد آوريد] زماني را که به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده کنيد! آنها همگي سجده کردند، جز ابليس که از جن بود.
    ب) ديدگاهي که شيطان را فرشته مي‌داند. مهم‌ترين دلايل اين ديدگاه عبارت‌اند از:
    يک. در آية «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ» (کهف: ۵۰)، واژة «كَانَ» به‌معناي «صار» است؛ يعني ابليس ابتدا از فرشتگان بود، اما پس از سرپيچي از فرمان الهي، در زمرة جنيان درآمد.
    دو. جن بودن شيطان منافاتي با فرشته بودن او ندارد؛ زيرا جن طايفه‌اي از فرشتگان است (طوسي، بي‌تا، ص۱۵3-۱۵2؛ جوادي آملي، ۱۳۹۱، ج۳، ص302-296؛ طباطبائي، ۱۳۸۴، ج۸، ص۴۲).
    با صرف‌نظر از اشکالات وارد بر ديدگاه دوم، بر اساس هر دو ديدگاه، شيطان از لحاظ وجودي با هواي نفس تفاوت دارد؛ زيرا همان‌گونه که بيان شد، هواي نفس همان نفس مسوّله و امّاره است که از مراتب داني نفس انساني محسوب مي‌شود و از اين جهت، نه جن است و نه فرشته.
    ۲-۳. تمايز از جهت دروني و بيروني بودن
    يکي ديگر از تفاوت‌هاي بنيادين ميان شيطان و هواي نفس، محل تأثيرگذاري آنهاست. هواي نفس يکي از مراتب نفس انساني و امري دروني است، درحالي‌که شيطان موجودي بيروني محسوب مي‌شود که از طريق هواي نفس انسان‌ها را وسوسه مي‌کند.
    البته اگر انسان مراقب خود نباشد، شيطان به کمک تمايلات شهواني در درون او نفوذ مي‌کند، به‌‌‌گونه‌اي‌که قلب او نه‌تنها ميزبان شيطان، بلکه منزل و آشيانة دائمي او مي‌شود. در اين شرايط، فرد خليفة شيطان گرديده، شيطان تمام مظاهر علمي و عملي او را تحت سلطه قرار مي‌دهد (جوادي آملي، ۱۳۷۸، ص۱۱۵).
    از منظر امام علي، اين گروه کساني هستند که شيطان را معيار اعمال خود قرار داده‌اند و شيطان نيز آنان را دام خود کرده، در دل‌هاى آنان تخم مي‌گذارد و جوجه‌هاى خود را در دامان آنان پرورش مي‌دهد. در اين حالت، شيطان با چشم‌هاى آنها مي‌نگرد و با زبان آنان سخن مى‌گويد: «اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ» (نهج البلاغه، ۱۳۸۶، خ۷، ص۳۴).
    ايشان به شخصي که سخنان ناروايي به ايشان گفت، فرمودند: «فَمَهْلًا! لَاتَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِكَ» (نهج البلاغه، 1386، خ۱۹۳، ص۲۸۸)؛ آرام باش! و ديگر چنين سخناني مگو. اين حرفي بود که شيطان بر زبان تو راند.
    از منظر قرآن، شيطان بر اين گروه مسلط شده، ياد خدا را از خاطر آنها برده و آنها را حزب شيطان قرار داده است: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ» (مجادله: ۱۹).
    ۳-۳. تمايز از جهت عليت
    گرچه شيطان در برابر هواي نفس استقلال وجودي دارد، اما در تأثيرگذاري استقلال عملي ندارد. شيطان زماني موفق به گمراه کردن انسان مي‌شود که در درون او، هواي نفس را به‌عنوان پايگاه خود داشته باشد. براي نفوذ آسان‌تر و سريع‌تر، شيطان قبل از هر چيز، خواسته‌هاي خلاف عقل و شرع را براي انسان تزيين کرده، تأييد مي‌کند و از هواي نفس بهره مي‌گيرد تا از درون، همکار و هميار او شود و همانند يک عامل نفوذي، خواسته‌هاي نامشروع را بر انسان تحميل کند. در اين شرايط، انسان به‌‌سبب سوء اختيار خود، حلقة عبوديت و بردگي شيطان را بر گردن نهاده، شيطان کم‌کم بر او مسلط مي‌شود: «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ» (نحل: ۱۰۰)؛ تسلط شيطان تنها بر کساني است که او را به سرپرستي خود برگزيده‌اند.
    خداوند مي‌فرمايد: «إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ» (اعراف: ۲۷)؛ ما شياطين را اولياي کساني قرار داديم که ايمان نمي‌آورند.
    بر اين اساس، شيطان نه در تصرفات خود مستقل است و نه بدون زمينة قبلي به انسان حمله مي‌کند. ورود شيطان به حريم وجودي انسان، که حرم الهي است، تنها با دعوت خود او انجام مي‌گيرد.
    با توجه به اين مطالب، هواي نفس را بايد فاعل قريب و مباشر، و شيطان را وسوسه‌کننده و زمينه‌ساز گمراهي انسان دانست. بنابراين اگر جهان بدون شيطان هم فرض شود، هواي نفس به‌تنهايي تأثير خود را مي‌گذارد.
    همچنين اگر کسي در درون خود، هواي نفس را مهار کند و اين پايگاه را در اختيار شيطان قرار ندهد، شيطان توانايي آسيب ‌رساندن به او را ندارد و نمي‌تواند مانع کسب کمالات و سعادت او شود: «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» (اسراء: ۶۵؛ نيز ر.ک. مصباح يزدي، ۱۳۸۸، ص۲۰9-۲۰7).
    ۴-۳. تمايز از جهت داشتن و نداشتن ذريه، قبيله و حزب
    قرآن تصريح دارد که شيطان داراي ذريه است: «أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي» (کهف:۵۰؛ نيز ر.ک. طباطبائي، ۱۳۸۴، ج13، ص۴۱)؛ آيا او و فرزندان او را به جاي من، اولياي خود مي‌گيريد؟
    علاوه بر اين، شيطان همکاراني دارد که قبيله و حزبي را تشکيل مي‌دهند. آنها هرچند از ديد انسان پنهان‌اند، اما انسان را مي‌بينند و در هر مکاني که زمينة گناه فراهم باشد، حضور دارند و به دنبال فتنه و فريب‌اند: «إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَاتَرَوْنَهُمْ» (اعراف: ۲۷)؛ شيطان و گروه او شما را از جايي که نمي‌بينيد، مشاهده مي‌کنند.
    «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (مجادله: ۱۹)؛ شيطان بر آنان مسلط شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده است. آنان حزب شيطان‌اند. بدانيد که حزب شيطان زيانکارند.
    اما هواي نفس، از آن جهت که مرتبه‌اي از نفس انساني است، نه ذريه‌اي دارد و نه قبيله و حزبي.
    ۴. جدول اشتراکات و افتراقات هواي نفس و شيطان
    آنچه در اين مقاله بررسي شد، به‌صورت خلاصه در جدول ذيل ارائه مي‌شود:
    جدول 1: اشتراکات و افتراقات هواي نفس و شيطان
    موضوع    اشتراکات    افتراقات
    هواي نفس و شيطان    داشتن هدف واحد
    دشمني با انسانيت انسان
    حرکت گام‌به‌گام
    حرص و ولع نسبت به معاصي
    جلوگيري از کارهاي خير
    قابل مهار بودن    تمايز از جهت وجود
    تمايز از جهت دروني و بيروني بودن
    تمايز از جهت عليت
    تمايز از جهت داشتن و نداشتن ذريه، قبيله و حزب
    نتيجه‌گيري
    از منظر قرآن، واژة «شيطان» براي هر موجود شر و پليدي، اعم از انسان و جن، به‌کار مي‌رود. «هواي نفس» نيز به خواسته‌هاي نفساني اطلاق مي‌شود که مخالف عقل و شرع بوده و بر نفس مسوّله و امّاره منطبق است.
    شيطان مخلوقي از مخلوقات الهي است که در اثر نافرماني، منحرف شد. او زمينة انحراف انسان‌ها را نيز فراهم مي‌کند.
    خواسته‌هاي نفساني نيز نعمتي از سوي خداوند است که اگر با مديريت عقل مهار شود، موجب رشد و تعالي انسان مي‌شود؛ اما اگر از سيطرة عقل خارج گردد عامل تنزل خواهد شد.
    گناه زماني رخ مي‌دهد که شيطان و هواي نفس عليه عقل کودتا کرده، آن را به اسارت درآورند.
    توبة واقعي يعني: انقلاب دروني و آزاد کردن عقل از اسارت و بازگرداندن آن به جايگاه واقعي خود.
    هواي نفس و شيطان در اموري مانند داشتن هدف واحد، دشمني با انسان، حرکت گام‌به‌گام، حرص و ولع نسبت‌به معاصي، جلوگيري از کارهاي خير و قابل مهار بودن با يکديگر اشتراک دارند.
    مهم‌ترين گام‌هاي شيطان و هواي نفس عبارت‌اند از: وعده و آرزوسازي، وسوسه، تسويل و امر به بدي.
    هواي نفس و شيطان در اموري مانند استقلال وجودي؛ دروني و بيروني بودن؛ عليت؛ و داشتن و نداشتن ذريه، قبيله و حزب با يکديگر افتراق دارند.
    شيطان و هواي نفس قابل مهارند و هيچ‌گاه فعاليت آنها موجب جبر انسان نمي‌شود.
    شيطان و هواي نفس از جهت وجودي مستقل‌اند، هرچند از لحاظ عمل ممکن است با يکديگر ارتباط داشته باشند.
    اگر در عالم هستي شيطان وجود نداشته باشد، انسان به‌واسطة داشتن هواي نفس، توانايي نافرماني از خداوند را دارد. بنابراين، نمي‌تواند گناهان خود را به شيطان نسبت داده، او را مسئول کج‌روي‌هاي خود بداند.
    انسان براي خودسازي، از يک‌سو بايد مراقب دشمن دروني (هواي نفس) باشد و از سوي ديگر، دشمن بيروني (شيطان) را نيز تحت نظر بگيرد.

         

    References: 
    • قرآن کریم.
    • نهج البلاغه (1386). ترجمة محمد دشتی. قم: ناظرین.
    • جوادی آملی، عبدالله (۱۳۷۷). نفس مسوّله. پاسدار اسلام، ۲۰۳، ۶ـ۸.
    • جوادی آملی، عبدالله (۱۳۷۸). مبادی اخلاق در قرآن. قم: اسراء.
    • جوادی آملی، عبدالله (۱۳۹۱). تسنیم. قم: اسراء.
    • جوادی آملی، عبدالله‌ (۱۳۹۷). تسنیم. قم: اسراء.
    • جوادی آملی، عبدالله، (۱۳۸۳). توحید در قرآن. قم: اسراء.
    • راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۳۸۸). المفردات فی غریب القرآن. بیروت: دارالعلم.
    • سعدی، مصلح بن عبدالله (۱۳۸۸). بوستان سعدی. تهران: فردوس.
    • سعدیان، محسن (1386). هوای نفس: شیطان و پیروی از او. تهران: تام.
    • سنایی غزنوی، مجدود بن آدم (۱۳۸۳). حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقه. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (۱۳۸۴). المیزان فی تفسیر القرآن. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
    • طبرسی، فضل بن حسن (بی‌تا). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. لبنان: دار المعرفه.
    • طوسی، محمد بن حسن (بی‌تا). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
    • غلامی، مجید و دیگران (۱۴۰۰). راه‌های بینشی مقابله با هوای نفس از دیدگاه علامه مصباح یزدی. معرفت اخلاقی، 30(12)، 67ـ78.
    • فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۸۸). شاهنامه. تهران: کتابسرای نیک.
    • قمی، شیخ ‌عباس (۱۳۹۱). مفاتیح الجنان. قم: سازمان اوقاف و امور خیریه.
    • کیانی، زهرا و دیگران (۱۴۰۱). تحلیل ماهیت نفس از دیدگاه آیات قرآن کریم. پژوهش و مطالعات علوم اسلامی، 38(4)، 1ـ16.
    • مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳ق). بحارالانوار. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۸). اخلاق در قرآن. تحقیق: محمدحسین اسکندری. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۹۰). سجاده‌های سلوک. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • مکارم شیرازی، ناصر (1386). پیام قرآن. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله (۱۳۷۱). شرح چهل حدیث. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
    • نجمدی، حسین و دیگران (۱۴۰۰). عوامل زمینه‌ساز تسلط شیطان بر انسان؛ با تأکید بر دیدگاه علامه مصباح یزدی. معرفت اخلاقی، 30(12)، 5ـ18.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    بزرگی، سیدعابدین.(1404) هوای نفس و شیطان از منظر قرآن (بررسی موردی بیان اشتراکات و افتراقات). دو فصلنامه معرفت اخلاقی، 16(1)، 87-102 https://doi.org/10.22034/marefateakhlagi.2025.5000755

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدعابدین بزرگی."هوای نفس و شیطان از منظر قرآن (بررسی موردی بیان اشتراکات و افتراقات)". دو فصلنامه معرفت اخلاقی، 16، 1، 1404، 87-102

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    بزرگی، سیدعابدین.(1404) 'هوای نفس و شیطان از منظر قرآن (بررسی موردی بیان اشتراکات و افتراقات)'، دو فصلنامه معرفت اخلاقی، 16(1), pp. 87-102

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    بزرگی، سیدعابدین. هوای نفس و شیطان از منظر قرآن (بررسی موردی بیان اشتراکات و افتراقات). معرفت اخلاقی، 16, 1404؛ 16(1): 87-102