عقلانیت بنیادی ترین خصوصیت انسان و زیربنای نظام اخلاقی صدرالمتالّهین است؛ زیرا صدرا برتری انسان بر سایر موجودات را در عقل، آن هم از بُعد نظری و نه عملی می داند.1 در نظر صدرا، انسان با بکارگیری عقل نظری و کسب حکمت، می تواند گام به گام وجود خود را وسعت بخشیده و در نتیجه، اخلاقی تر شود. از این رو، در نظر صدرالمتالّهین ضعف اخلاقی، ریشه در فقر وجودی آنان دارد و فقر وجودی ریشه در بی توجّهی به نعمت عقل، به خصوص عقل نظری دارد. کانت با اتّخاذ مبانی دیگری چون عقل، فاهمه، اراده و غایت بودن انسان، نگاه انسان شناسانه متفاوتی داشته و عقلانیت عملی یا اراده را با ارزش ترین ویژگی انسان دانسته و آن را معیار تحقّق انسانیت و کمال او می داند.2 این مقاله، بر آن است تا جایگاه عقل نظری در نگاه صدرا و اراده یا عقل عملی در نگاه کانت را در سیر اخلاقی انسان نشان دهد و این دو نگرش را با هم مقایسه نماید.